در یکی از شهرهای کوچک ایران، زن و شوهری به نام سارا و علی زندگی میکردند. سارا نقاش بود و در یک گالری کوچک، آموزش نقاشی میداد. علی هم بعد از فارغالتحصیلی، یک کافه کوچک در مرکز شهر راهاندازی کرده بود. سارا و علی عاشق هم بودند و از کارشون لذت میبردند. اما درآمدشون به حدی نبود تا بتونند زندگی خوبی داشته باشند.
اونها علیرغم تلاش بسیار، هنوز نتونسته بودند مشتریهای بیشتری جذب کنند و در سردرگمی کامل دست و پا میزدند. سارا آرزو داشت که مشتریهای زیادی از داخل و خارج از ایران داشته باشه تا بتونه نقاشیهاش رو به صورت آنلاین به اونها معرفی کنه و امکان خرید آنلاین رو هم فراهم کنه. علی هم میخواست تا کافه همیشه پر از مشتری و فضای اون مملو از صدای همهمه اونها باشه. هر دو مدتها بود که به دنبال راهی برای رسیدن به آرزوهای به ظاهر دستنیافتی خودشون میگشتند.
توی یک روز سرد زمستونی، به صورت اتفاقی یکی از هم دورهایهای علی در دانشگاه، برای صرف قهوه وارد کافه اونها شد. علی که به دلیل شرایط بد مالی امکان استخدام گارسون نداشت، خودش برای استقبال به سراغ مشتری تازهوارد رفت و فرهاد رو به سرعت به یاد آورد. هر دو بعد از کلی سلام و احوال پرسی، از شرایط کار صحبت کردند. علی از کافه و نداشتن مشتری گرفته تا نارضایتی همسرش از فروش نرفتن تابلوها صحبت میکرد و فرهاد هم از رونق کسب و کارش به عنوان طراح وبسایت و رضایت مشتریهاش حرف میزد.
همین لحظه بود که فرهاد پیشنهاد استفاده از وبسایت برای معرفی کافه رو به علی داد. بعد از کلی صحبت و صرف چند فنجون قهوه، علی تصمیم گرفت تا این موضوع رو با همسرش، سارا، در میون بگذاره.
در نهایت سارا و علی تصمیم گرفتند که برای خارج شدن از این وضع بد مالی، به کمک فرهاد، یک وبسایت برای کسب و کارشون راهاندازی کنند. اما نگران پولی بودند که برای این کار باید کنار گذاشته میشد. به همین دلیل از فرهاد دعوت کردند تا از شرایط مالی و مدت زمان کار باخبر بشند. فرهاد هم بعد از صحبت با دوست قدیمی، شرایط پرداخت مناسبی رو برای اونها فراهم کرد.
طی مدت کوتاهی بعد از این تصمیم بود که فرهاد تونست برای هر کدوم از این دو نفر، یک وبسایت با امکانات کامل طراحی کنه.
سارا (به کمک مشاورههای فرهاد) تمام آثارش رو با جزئیات کامل و امکان خرید آنلاین در سایت بارگذاری کرد و علی هم منوی کافه، ساعات کاری و تخفیفهای جذابی رو برای سفارش آنلاین در سایت خودش قرار داد. این ویژگی باعث میشد تا مردم به راحتی بتونند غذای خودشون رو به صورت آنلاین سفارش بدند و در محل زندگی یا کارشون تحویل بگیرند.
اما مدتی از طراحی و راهاندازی سایت نگذشته بود که نارضایتیهای علی و سارا نسبت به شرایط موجود بیشتر و بیشتر میشد! اونها توقع داشتند که با انجام این کار، دیگه وقت سر خاروندن نداشته باشند! اما اینطور نبود. علی به سرعت با فرهاد (طراح سایت و همدانشگاهی سابق) تماس گرفت و برای بحث در این مورد، اون رو به کافه دعوت کرد. فرهاد راس ساعت مقرر در یک روز بارونی وارد کافه شد و شروع به صحبت با زن و شوهر ناراضی کرد. اون دو حرفهاشون را به اون زدند و فرهاد هم در کمال آرامش، شنونده درد و دلهاشون بود.
فرهاد به اونها یادآوری کرد که برای کسب درآمد عالی از سایت باید صبور باشند و به تمام نکاتی که میگه عمل کنند. فرهاد شروع به یادآروی کمبودهای کار کرد. از نداشتن تبلیغات گرفته تا عدم تولید محتوای مناسب. بعد از گذشت یک ساعت مشاوره، فرهاد با گفتن این جمله از دوست قدیمی خودش برای رفتن به جلسه مشاوره بعدی، اجازه گرفت و رفت.
وبسایت اولین ابزار برای فروش بیشتره، برای ساخت امپراطوری کسبوکار خودت، باید جعبه ابزار داشته باشی!
بعد از این جلسه بود که علی و سارا تمام صحبتهای فرهاد رو مرور کردند و تصمیم گرفتند تا این بار هم به اون اعتماد کنند. فردای اون روز بارونی مصادف شد با شروع اولین تبلیغ آنلاین کسب و کارهای این خونواده دونفره!
اونها با پیشنهاد فرهاد، علاوهبر سایت، در شبکههای اجتماعی هم فعال شدند و محتواهای متنی و ویدئویی در مورد کارشون در تمام رسانهها منتشر کردند. یک ماه از گپوگفت سه نفره اونها در کافه میگذشت که کم کم تعداد تماسهای تلفنی و پیامکهای واریز وجه بیشتر و و بیشتر میشد.
لبخند رضایت از روی صورت علی و سارا کنده نمیشد. ظاهرا تمام تلاشهاشون داشت نتیجه میداد و خبری از دوران بیپولی و استرس نبود. یک سال بعد، دقیقا ۳۶۵ روز از زمان شروع به کار این زوج خوشبخت گذشته بود.
در این مدت تموم تابلوهای نقاشی سارا پیش خرید شدند و مدیران دو گالری نقاشی بزرگ در شهر ابوظبی امارات از اون خواسته بودند که برای برگزاری یک گالری نقاشی، تاریخ و مبلغ دقیقی مشخص کنه تا مقدمات حضور و اقامت اون در کشور امارات رو فراهم کنند.
کافه علی، روز و شب پر از مشتری بود و بدون رزرو قبلی در سایت امکان ورود به کافه امکانپذیر نبود. علی تصمیم گرفت تا مغازه کنار کافه را هم اجاره کنه و از فضای اون برای پذیرایی از مشتریهای جدیدش استفاده کنه.
علی و سارا وقتی به گذشته نه چندان دورشون نگاه میکنند، چیزی جز خنده بر لبشون نقش نمیبنده. هر دو هم عقیده هستند که حضور فرهاد در کافه، نقطه عطف زندگی مشترکشون بوده است. این زوج خوشبخت به همه نشون دادند که داشتن یک وبسایت قوی به همراه مشاوره یک فرد دلسوز میتونه پیامدهای مثبت زیادی رو برای هر کسبوکاری به همراه داشته باشه.
- تعامل بیشتر با مشتریان
- افزایش چشمگیر فروش
- گسترش راحتتر کسبوکار
- لذت از زندگی، در کنار درآمد عالی
اگر شما هم مثل سارا و علی مالک کسبوکاری کوچک هستید، یادتون باشه که طراحی و راهاندازی یک وبسایت متناسب با نوع کسبوکارتون یک سرمایهگذاری ارزشمند براش شماست. یک وبسایت خوب در کنار مشاور خوبتر، میتونه به شما کمک کنه تا از این بیبرنامگی رها بشید، درآمدتون رو بیشتر کنید و به موفقیت برسید و از همه مهمتر از خودتون راضی باشید.